۱۳۸۸ آذر ۱۳, جمعه

زباله گرد شويم

با تشکر از خانم حداد 1- من زباله‌گردها را دوست دارم. زباله‌گردها براي خودشان يك پا شاعر و محقق و عكاس‌اند. آنها ذهن جست‌وجوگر دارند و چشم بينا؛ آنها زباله‌ها را خوب مي‌گردند و از بين تمام دور ريختني‌ها براي خودشان يك زندگي جديد و گاه مرفه مي‌سازند. من حلبي‌نشين‌ها را دوست دارم. آنها خوب بلدند از چيزهاي دور ريختني براي خودشان خانه و زندگي بسازند، آنها بلدند مقواها را بكنند فرش، شيشه‌هاي مربا را بكنند گلدان، پارچه‌ها را بردارند و با آنها پرده درست كنند. آنها بلدند زباله‌ها را وارد چرخه محيط‌زيست كنند. آنها بدون اين كه بدانند، دارند به بازيافت مواد كمك مي‌كنند. سارا معتقد است كه اين كارها كه بازيافت نيست، بازيافت يعني «توليد مجدد كالا از يك كالاي قديمي». مي‌گويم: درست، اما در هر حال اين دسته از آدم‌ها هم دارند يك چيز غيرقابل استفاده را به يك وسيله قابل استفاده تبديل مي‌كنند و مي‌شود فوايد بازيافت را در عملكرد آنها ديد، هم به محيط‌زيست كمك مي‌كنند، هم در مصرف انرژي صرفه‌جويي. از اميرعلي و حنانه هم مي‌پرسم كه بازيافت چه تأثيري دارد؟ اما يادم مي‌افتد كه ما هنوز نمي‌دانيم بازيافت يعني چه؟ كه مي‌شود از كاغذ باطله كاغذ جديد ساخت، شيشه‌ها را ذوب كرد و شيشه جديد ساخت، قوطي‌هاي آلومينيومي را ذوب كرد و تبديل به ماده جديد كرد و فقط و فقط اين كار نيازمند همكاري شهروندان است؛ كه زباله‌هاي خشك را بريزند توي يك كيسه و زباله‌هاي تر را توي يك كيسه ديگر، كه همين يك كار كوچك از قطع ميليون‌ها درخت و مصرف ميليون‌ها متر مكعب آب و مصرف مقدار زيادي برق جلوگيري مي‌كند. اميرعلي مي‌گويد: «عموي من در كشور ژاپن زندگي مي‌كند.چند وقت قبل او دفترهايي براي من آورد كه پشت آنها نوشته شده بود: تهيه شده از كاغذ بازيافتي.» حنانه هم مي‌گويد: «آن‌روز يكي مي‌گفت كه دقت كرده‌ايد هر روز چه‌قدر كيسه پلاستيكي استفاده مي‌كنيم؟ براي خريد رفتن مي‌شود از سبد يا ساك پارچه‌اي استفاده كرد، توي يك برنامه تلويزيوني مي‌گفت.» 2- اصلاً بياييد قضيه را يك جور ديگر ببينيم، دنيايي را تصور كنيد كه پر از زباله است، نفت و برق و آب و درختي هم وجود ندارد. ما مجبور مي‌شويم كه برويم و وسط زباله‌ها دنبال چيزهايي بگرديم كه مي‌شود هنوز از آنها استفاده كرد. مي‌بينيد، كلي خودكار هست كه مي‌شد با آنها كاردستي درست كرد و فرستاد براي دوچرخه، كلي لباس نو هست كه دل صاحبش را زده، كلي كاغذ مچاله شده هست كه نوشته‌هاي رويش به دل آقاي نويسنده نچسبيده است. اصلاً بياييد يادمان بيايد كه در برخي جوامع بازيافت مواد به عهده شهروندان است و آنها بايد تا حد ممكن از وسايل خود استفاده كنند. اصلاً ياد كارخانه‌هاي تبديل مواد بيفتيد كه مشكل اوليه آنها اين است كه زباله‌هاي تر و خشك و غيربهداشتي از هم جدا نشده‌اند و كارخانه‌ها دست روي دست گذاشته‌اند كه ما ياد بگيريم كه چه‌طوري زباله‌سازي كنيم و چه‌طوري نه! 3- مي‌دانم، خوب مي‌دانم شايد به نظر كار كثيفي بيايد، ولي خب اسم زباله‌ها هم همين است، «طلاي كثيف». اما همين الان برو و توي سطل آشغال اتاقت را بگرد و از تويش چيزهاي به دردبخور را جدا كن. يا نه اگر نمي‌شود لطف كن و زباله‌هايت را از اين به بعد جداجدا بريز تا بشود آنها را برد به كارخانه‌ها و بازيافتش كرد. مي‌داني، با همين يك كار كوچك، تو كلي به بشريت كمك كرده‌اي.

هیچ نظری موجود نیست: