سلام به جمعيتي كه حامي زمين هستند
با تشکر از دوستان جمعیت حامیان زمین جهت اجرای بهترین فعالیت فرهنگی زیست محیطی در میان نونهالان تهرانی
چندوقتيه كه ما بچههاي حاميان زمين تصميم گرفته بوديم كه بريم تو دل بچههاي مهدكودكهاي تهران و بشينيم گپي باهاشون بزنيم و ببينيم دنيا دست كيه
تصمیم گرفتیم بریم پيش بچهها و در مورد محيط زيستمون و محيط زيستشون باهاشون صحبت كنيم تا اينكه هفته گذشته اولين جلسه رو رفتيم، گفتیم ميريم و شروع ميكنيم با بچهها بازي كردن و در مورد محيط زيست حرف زدن، قرار گذاشتيم كه براي هر جلسه يه داستاني رو كه از قبل نوشته شده را براي بچهها تعريف كنيم و بعدش در مورد يك مشكل محيط زيستي و راه حلش صحبت كنيم، قبلش يكم استرس داشتم كه نكنه بچهها از داستان خوششون نياد و نتونه تاثير كافي رو روشون داشته باشه ولي همه چيزي خوب بود و خيلي راحت بچهها ارتباط كافي را با ما برقرار كردند نميدونيد چقدر عالي بود به محض ورود با استقبال يكي از بچههاي كوچكتر مهدكودك روبرو شديم كه اسمش ايمان بود (البته راستشو بگم، بعد از اينكه تعداد زياد ما را ديد لبخندش به گريه تبديل شد و زد زير گريه ولي بعدش باهامون رفيق شد) بعد از چند دقيقه بچهها بهمون عادت كردند و بيشتر بهمون نزديك شدند.
برام جالب بود كه چقدر راحت ميشه با اين بچههاي كوچولو ارتباط برقرار كرد و بهشون گفت كه چرا بايد محيط زيستتو حفظ كني ولي به يك آدم بزرگ نميتوان فهماند، البته قرار نبود فقط اونا ياد بگيرند، اين وسط خيلي چيزا ما از اونا ياد گرفتيم و ياد ميگيريم. بايد بهتون بگم كه سن تمام آموزشگرامون بالا نبود و كوچكترين آموزشگرمون حميدرضا بود، حميدرضا 12 سالشه و از وقتي كه به جمعيت حاميان زمين پيوست تصميم گرفت شروع كنه به آموزش دادن و تا حالا خيلي خوب از پس اين كار براومده، اون خيلي راحت ميتونه به دوستاي خودش توضيح بده كه چرا نبايد از ظرفهاي يكبار مصرف پلاستيكي استفاده كرد، اون خيلي راحت براي دوستاش توضيح ميده كه چرا اين ظرفها به محيط زيست آسيب ميرسونه.
اولين بار كه حميدرضا را ديدم توجهم رو به خود جلب كرد، يه پسر شيطون كه دوست نداشت يه جا وايسته، دلم ميخواست باهاش ارتباط برقرار كنم و به عنوان يك آموزشگر بيارمش توي جمعيت ولي نگران بودم كه نتونه با ديگران ارتباط برقرار كنه، اولين بار كه ماجرا رو براش گفتم و در مورد محيط زيست و مشكلاتش صحبت كردم خيلي استقبال كرد و گفت من ميخوام به بچههاي ديگه هم ياد بدم و شروع كرد به خوندن داستاني كه من نوشته بودم و و همون روز رفت براي دوستاش تعريف كردن كه ما بايد اين كارو بكنيم، ما نبايد ليوان يكبار مصرف پلاستيكي استفاده كنيم و... اين طوري شد كه اونم به جمع ما پيوست.
هر كدام از شما فعالين محيط زيست هم اگر دوست داريد براي محيط زيستمون كاري كنيد ميتونيد به جمع ما بپيونديد.
منتظرتون هستيم
راستي از بقيه دوستانم كه براي آموزش محيط زيست به بچهها كمك ميكنند تشكر ميكنم و اميدوارم خدا پشت و پناهشون باشه:
حسين توكلي، پريا فتاحي، اعظم حسین زاده، عليرضا رفيعي، مونا بختياري، سيمين ورسه، حميد ضرغامي، زهرا طهرائي، مريم مصطفائي، مهسا سلمان یزدی. نويد قلي خاني، حامد زرتاختي و شهره كبيركوه
نوشته شده در بیست و هفتم شهریور 1389ساعت 12:17 توسط مريم وثوقي فر
با تشکر از دوستان جمعیت حامیان زمین جهت اجرای بهترین فعالیت فرهنگی زیست محیطی در میان نونهالان تهرانی
چندوقتيه كه ما بچههاي حاميان زمين تصميم گرفته بوديم كه بريم تو دل بچههاي مهدكودكهاي تهران و بشينيم گپي باهاشون بزنيم و ببينيم دنيا دست كيه
تصمیم گرفتیم بریم پيش بچهها و در مورد محيط زيستمون و محيط زيستشون باهاشون صحبت كنيم تا اينكه هفته گذشته اولين جلسه رو رفتيم، گفتیم ميريم و شروع ميكنيم با بچهها بازي كردن و در مورد محيط زيست حرف زدن، قرار گذاشتيم كه براي هر جلسه يه داستاني رو كه از قبل نوشته شده را براي بچهها تعريف كنيم و بعدش در مورد يك مشكل محيط زيستي و راه حلش صحبت كنيم، قبلش يكم استرس داشتم كه نكنه بچهها از داستان خوششون نياد و نتونه تاثير كافي رو روشون داشته باشه ولي همه چيزي خوب بود و خيلي راحت بچهها ارتباط كافي را با ما برقرار كردند نميدونيد چقدر عالي بود به محض ورود با استقبال يكي از بچههاي كوچكتر مهدكودك روبرو شديم كه اسمش ايمان بود (البته راستشو بگم، بعد از اينكه تعداد زياد ما را ديد لبخندش به گريه تبديل شد و زد زير گريه ولي بعدش باهامون رفيق شد) بعد از چند دقيقه بچهها بهمون عادت كردند و بيشتر بهمون نزديك شدند.
برام جالب بود كه چقدر راحت ميشه با اين بچههاي كوچولو ارتباط برقرار كرد و بهشون گفت كه چرا بايد محيط زيستتو حفظ كني ولي به يك آدم بزرگ نميتوان فهماند، البته قرار نبود فقط اونا ياد بگيرند، اين وسط خيلي چيزا ما از اونا ياد گرفتيم و ياد ميگيريم. بايد بهتون بگم كه سن تمام آموزشگرامون بالا نبود و كوچكترين آموزشگرمون حميدرضا بود، حميدرضا 12 سالشه و از وقتي كه به جمعيت حاميان زمين پيوست تصميم گرفت شروع كنه به آموزش دادن و تا حالا خيلي خوب از پس اين كار براومده، اون خيلي راحت ميتونه به دوستاي خودش توضيح بده كه چرا نبايد از ظرفهاي يكبار مصرف پلاستيكي استفاده كرد، اون خيلي راحت براي دوستاش توضيح ميده كه چرا اين ظرفها به محيط زيست آسيب ميرسونه.
اولين بار كه حميدرضا را ديدم توجهم رو به خود جلب كرد، يه پسر شيطون كه دوست نداشت يه جا وايسته، دلم ميخواست باهاش ارتباط برقرار كنم و به عنوان يك آموزشگر بيارمش توي جمعيت ولي نگران بودم كه نتونه با ديگران ارتباط برقرار كنه، اولين بار كه ماجرا رو براش گفتم و در مورد محيط زيست و مشكلاتش صحبت كردم خيلي استقبال كرد و گفت من ميخوام به بچههاي ديگه هم ياد بدم و شروع كرد به خوندن داستاني كه من نوشته بودم و و همون روز رفت براي دوستاش تعريف كردن كه ما بايد اين كارو بكنيم، ما نبايد ليوان يكبار مصرف پلاستيكي استفاده كنيم و... اين طوري شد كه اونم به جمع ما پيوست.
هر كدام از شما فعالين محيط زيست هم اگر دوست داريد براي محيط زيستمون كاري كنيد ميتونيد به جمع ما بپيونديد.
منتظرتون هستيم
راستي از بقيه دوستانم كه براي آموزش محيط زيست به بچهها كمك ميكنند تشكر ميكنم و اميدوارم خدا پشت و پناهشون باشه:
حسين توكلي، پريا فتاحي، اعظم حسین زاده، عليرضا رفيعي، مونا بختياري، سيمين ورسه، حميد ضرغامي، زهرا طهرائي، مريم مصطفائي، مهسا سلمان یزدی. نويد قلي خاني، حامد زرتاختي و شهره كبيركوه
نوشته شده در بیست و هفتم شهریور 1389ساعت 12:17 توسط مريم وثوقي فر
۱ نظر:
عالی بود
این یعنی همان چگونه آموزش دادن جامعه ...
درود بچه ها
ارسال یک نظر