عرصه محل کاشت درخت در روز جشن درختکاری در سال 1387 شهرستان پاکدشت و در بالای روستای حصار امیری در ده امام بود. شاید این محل حضور معرف دوستان باشد . وقتی که اتوبوس حامل فعالین محیط زیست از کنار کوره پزخانه های قیامیدشت می گذشت و به ده حصار امیر رسیدم ؛ بنده به بقیه دوستان درون اتوبوس گفتم که در این مکان بیش از 20 کودک به دست بیجه کشته شدند همه شوک شدند و زمانیکه اتوبوس مسافرین را پیاده می کرد آقای مهندس طاهری به استقبال ما آمد از خنده هایش فهمیدم انگار چیزی می خواهد بگوئید لذا بنده پیشدستی کردم و به آقای طاهری گفتم امسال مراسم درختکاری را در قتلگاه بیجه برگزار کردید که ایشان گفت پس تو هم می دانی ؟ گفتم بلی
محمد بیجه کیست و چه سر نوشتی داشت؟
محمد بسیجه معروف به محمد بیجه (متولد 1361 در قوچان ) متهم اصلی جنایات پاکدشت بود. وی کارگر کورهپزخانهای در همان منطقه بود که به تجاوز و قتل بیش از ۱۷ کودک و ۳ بزرگسال اعتراف کرد. ماجرای قتل کودکان در اطراف تهران، به عنوان بزرگترین پرونده جنایی چند سال اخیر در ایران شناخته شد و بشدت افکار عمومی را در کشور تحت تأثیر قرار داد.
بیجه یک شهروند این کشور بود که در یک از مناطق حاشیه ای پایتخت زندگی می کرد ( مناطق حاشیه ای شهرهای بزرگ که معضلات اجتماعی مخصوص به خود را دارند و گاهی این مناطق می توانند برای یک شهر بسیار خطرناک باشند همیشه در معضلات شهر نشینی مطرح است ) در دوران کودکی خود گرفتار یک سری از خشونت جامعه می شود و این خشونت ها در دلش ماندگار می شود و به یک عقده روانی تبدیل می شود و در بزرگسالی خود عامل خشونت به دیگران می شود . او اعتراف کرده خود در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته بوده و قصد انتقامگیری از جامعه را داشته و از مرگ زودهنگام مادرش و کمبود محبت ناشی از آن در کودکی رنج میبرده است. بیجه درباره انگیزه اصلیاش برای ارتکاب قتل گفت: من از بچگی تحت ظلم بودم و وقتی زندگیام را با دیگران مقایسه میکردم، ناچار دست به چنین اعمالی زدم. از طرفی افرادی که فرزندان دلبندشان در دام محمد بیجه گرفتار می شوند آنان نیز حاشیه نشین بودند و شاید از حق حقوق اجتماعی هیچ اطلاعی نداشتن و آنقدر در این جامعه مظلوم واقع شده بودند که فریادشان به هیچ کجا نمی رسیده است.
وقتی بیجه چهارده یا پانزدهمین قتل خود را مرتکب شده بود بنده در اتوبوس مامازند از یکی از مسافران شنیدم که می گفت که می خواسته است فرزندش را در یکی از کوره پزخانه های حصار امیر مشغول به کار کند که صاحب کوره پزخانه به این شخص می گوئید به علت اینکه بیش از پانزده کودک در این اطراف کشته یا مفقود شدند و من نمی توانم سلامت کودک شما را تضمین کنم لذا از به کار گرفتن کودک شما در اینجا معذورم.بیجه آنقدر آدم کشت که نوبت به بردارش که رسید توسط برادرش لو رفت ( چون در آخرین قتل که انجام داد دوست بردار خود را به قتل رسانده که برادرش به معمای قتل بیش از 20 نفر پی می برد و بیجه احساس خطر می کند ولی برادرش پیش دستی کرده و همانروز اول را لو می دهد ).
در مورد حوادث بیجه ؛ حرف حدیث بسیار بود ولی بیجه شهروندی بود که به علت نبود عدالت اجتماعی در جامعه ؛ خود قربانی شد ولی پیش از قربانی شدن بیش از 20 نفر انسان دیگررا قربانی کرد ( بعضی اعتقاد دارند اکثر مقتولین بیجه افغانی بودندو به دلیل اینکه غیر قانونی در ایران زندگی می کردند پس از قتل فرزندان خود جرات شکایت نداشتن ولی این سوال مطرح می شودفرق بین انسان با انسان در چیزیست ؟ آنان حتی اگر تبعه ایران هم نبودند ولی در سایه حکومت اسلامی زندگی می کردند و مسلمان بودند و از همه مهمتر انسان بودند ) و در جامعه رعب وحشتی حاکم کرد که ماه ها و سالها افراد زیادی را هشیار کرد تا مواظب اطفال خود باشند و بعضی را آنچنان داغ دار کرد که تا زنده اند غم از دست دادن فرزند ؛ برادر ؛ خواهر ؛ دوست و هموطن خود را از یاد نمی بردند .
درست است بیجه قاتل بود ولی هر کسی به سر نوشتی که او به آن دچار شد دلش می سوزد چون او مقصر صد در صد نبود و دیگران زیر پای او پوست خربزه گذاشتن ولی متاسفانه مجازات مسئولینی که در این قتلها کم کاری کردند و باعث شدند که این قتل ها به بالای 20 نفر برسد چه بود.
او در مورد حکم اعدام خود گفته بود: استحقاق حکم اعدام را ندارم. وی در ۱۵شهریور ۱۳۸۳دستگیر و در شعبه ۷۴کیفری استان تهران محاکمه و در تاریخ ۲۷آبانماه همان سال به ۱۶بار قصاص و یک بار اعدام، ۱۵سال حبس و ۱۰۰ تازیانه حد الهی محکوم شد. وی گفته بود اگر دستگیر نمیشد ۱۰۰ کودک را از بین میبرد. نیروی انتظامی شانزده تن از مأموران و افسران خود را در رسیدگی به این پرونده «مقصر» دانست و قوه قضاییه نیز اعلام کرد که دادستان پاکدشت و همچنین دو بازپرس و یک دادیار دادسرای این شهرستان در رسیدگی به پرونده «کوتاهی» کردهبودند
راستی داستان درختکاری بود نمی دانم این بیجه از کجا پیداش شد.
ولی سال گذشته بنده و دوستان برای همه کودکانی که در آن قتلگاه کشته شدند درخت کاشتیم و حتی برای اینکه خداوند از سر تقصیرات بیجه بگذرد یک عدد درخت برایش کاشتیم چون می دانم که اگر کسی می توانست پیش آنکه بیجه یک قاتل حرفه ای بشود بر حقارتها ؛ ظلمها و درد دلهای بیجه ملهم شفابخش بگذارد او به این سر نوشت گرفتار نمی شد از طرفی خداوند بسیار بخشنده و مهربان می باشد.
۲ نظر:
بسیار حکایت غم انگیز و در حین حال عبرت اآموزی بود
جناب عبادی سلام
هر وقت که بنده به یاد این حادثه ناگوار می افتد شدیدن متاثر می شوم چون بیش از 20 کودک ایرانی قربانی افکار یک جانی روانی شدند. این کودکان قرار بود فردای ایران را بسازند و از طرفی پس از این جنایت کک هیچ کسی نگزید .
ارسال یک نظر