ضمن تشکر از سرکار خانم خباز خبرنگار محیط زیست روزنامه جام جم جهت تهیه مطلب زیر
هزينه سالانه جمعآوري زبالهها فقط در تهران 200 ميليارد تومان است
سيزده بدر و زبالههايي كه ميسازيم
جام جم آنلاين: گفته ميشود روند تخريب طبيعت در روز 13 فروردين در برخي استانها 10 برابر ميشود. خسته و كلافه از كار يا دمغ از كش آمدنها و خميازه كشيدنهاي روزهاي بيپايان تعطيلات نوروز ميزني به دل طبيعت با بار و بنهاي شبيه به كولهبار سفر قندهار. از صبح زود ميراني و طبيعت تازه متولد شده را بو ميكشي. شر شر آب از دل كوه، كش و قوسهاي پرندهها در هوا، ميل مورچهها براي جمع كردن دانه، همه را ميبيني و بهار را به عمق جانت ميفرستي.
آفتاب هم ديگر بالا آمده است درست در ستيغ كوه، جاده هنوز خلوت است، مثل اينكه اينبار سيل جمعيت را پشتسر گذاشتهاي و از خيليها جلو افتادهاي. حالا بايد يك جاي دنج پيدا كرد؛ جايي براي خودت و خانوادهات، درست در دل دشت يا كنار رودخانه يا در بلنداي يك كوه.
جاي نشستن كه پيدا شود و از نزديك بودن شير آب و دستشويي هم كه مطمئن شوي ديگر وقت خوردن صبحانه با چاي ذغالي است. چوب خشك پيدا كردن كه شيريني امروز است، حتي اگر لازم باشد خودت با چند نفر ديگر كه زورشان بيشتر است به شاخههاي بلند درختان آويزان شوي. صداي شكستن شاخهها كه بلند شود خيالت از آتش صبحانه و ناهار هم راحت ميشود. در چشم برهمزدني صبحانه تمام ميشود. حالا بايد ظرفها را شست، بدون پودر و مايع شوينده هم كه نميشود. پس آب كفآلود ظرفها را ميريزي توي نهر آب. آن طرفتر همه دارند آجيل ميخورند و پوستش را پرت ميكنند، يكي هم به زور پوست تخمه را روي دوش مورچهاي ميگذارد و فكر ميكند دارد زحمتش را كم ميكند.
زنها حالا دست به كار براي تهيه ناهار شدهاند، خيلي زود سالاد آماده ميشود و پوست خيار و گوجه و پياز كنار آتش ريخته ميشود، دوغ و نوشابه هم كه ديگر خنك شده است و چند دهان وامانده از گرسنگي ميخواهد كه كارشان را تمام كنند. شكمها كه انباشته شد دوباره ظرفها جمع و باقيماندههاي غذا در گوشهاي تلنبار ميشود و آب كفآلود ظرفها به حلقوم آب ميرود. بعد از كمي خواب همه هوس خوردن هندوانه ميكنند و در چشم برهمزدني از آن چند هندوانه بزرگ فقط كمي پوست ميماند كه پيشنهاد ميشود براي رضاي خدا سهم كلاغهاي آن اطراف شود و زير يكي از آن درختهاي كهنسال رها شود.
حالا ديگر بازي بچهها و تاب خوردنشان بر گردن شاخهاي ستبر هم تمام شده، پس وقت رفتن است تا همه با نيرويي تازه از فردا سيصد و چند روز باقيمانده سال را زندگي كنند، مخصوصا كه برخلاف موقع آمدن حالا ديگر كولهبارها هم سبك شده است و بطريهاي سنگين و جاگير دوغ و نوشابه، كيسههاي آجيل و سبدهاي ميوه هم نقشي بر طبيعت شدهاند و راحتتر ميشود به خانه برگشت.
تقريبا بيشتر مردم ايران چنين شروع و پاياني را براي سيزدهمين روز از فروردين رقم ميزنند تا روز طبيعت تنها در حد يك شعار خلاصه شود و تخريبگر بودن مردم و بياعتناييشان به محيط زيست دستكم به خودشان ثابت شود. رها كردن زباله در طبيعت، چه رودخانه، چه كوه چه جنگل يا حتي در پاركهايي كه نام ملي را يدك ميكشند سالهاست به عادتي مشمئزكننده تبديل شده؛ عادتي كه تقريبا هيچ كسي را نگران نميكند و عمق نابودگري آن كسي را نميترساند.
نكته: تقريبا بيشتر مردم ايران چنين شروع و پاياني را براي سيزدهمين روز از فروردين رقم ميزنند تا روز طبيعت تنها در حد يك شعار خلاصه شود
آتش روشن كردن در طبيعت و خود را موظف به خاموش كردن آن ندانستن، شكستن شاخههاي جوانه زده درختان، پهن كردن بساط اقامت روي سبزههاي تازه روييده يا كندن گلهاي وحشي و گاهي كمياب دشتها و كوهها! حالا جزئي از سنت سيزدهبدر شده است تا دستكم براي ناظران داخلي دوستدار طبيعت ثابت شود ملتي كه از ديرباز با پيروي از اجداد باستاني انسان روز 13 فروردين را روز انس با طبيعت ميدانستند اكنون به دشمنان آن تبديل شدهاند.
غمانگيز است وقتي مسوولان 2 سال پيش آمار دادند كه حجم زبالههاي رها شده در طبيعت آن هم فقط در مناطق حفاظت شده تهران در روز 13 فروردين 6 تن بوده است يا وقتي مديركل حفاظت از محيط زيست استان گلستان اعلام ميكند ميزان تخريب، خسارت و آلودگي محيط زيست در اين روز حداقل 10 برابر ميشود.
حالا وقتي اين اعداد را با اين آمار كه هزينه سالانه جمعآوري زبالهها فقط در تهران 200 ميليارد تومان است جمع كنيم يعني زبالههايي كه بيشترش درست مديريت نميشود و شيرابههايش به عمق آبهاي زيرزميني نفوذ ميكند و پشتههايي زشت و پرميكروب ميسازد شايد ميزان تخريبگريمان بيشتر به چشم بيايد.
طبيعت فراموش شده
مسوولان شهرداري سال گذشته اعلام كردند: 10 هزار و 500 تن زبالهتر و خشك در روز طبيعت از سوي شهروندان توليد شده است.
اين در حالي است كه در تقويم رسمي كشور سيزده بدر روز طبيعت نامگذاري شده است، اما اگر روز چهاردهم فروردين سري به پاركها و يا فضاي سبز اطراف شهرها بزنيد متوجه ميشويد كه سيزدهم فروردين هر روزي ميتواند باشد جز طبيعت. مردمي كه از صبح از خانه بيرون آمدهاند آنقدر زباله و آشغال از خودشان در طبيعت به جا گذاشتهاند و همه جا را كثيف كردهاند كه باور كردني نيست. در سالهاي اخير انجمنهاي حمايت از محيط زيست براي رفع اين مشكل اقداماتي كردهاند اما هنوز راه به جايي نبرده اند.
ايرانيان باستان به طبيعت احترام زيادي ميگذاشتند اما افسوس كه ديگر خبري از آن همه احترام و ارزش زياد ايرانيان نسبت به طبيعت زيباي اطراف خودشان نيست. ديگر خبري ازاحترام به درختان، رودخانهها، درياها، كوهها و دشتها و حيوانات زبان بسته نيست. ايرانيان باستان، مردماني بودند كه آنقدر طبيعت را دوست ميداشتند كه حاضرنبودند كوچكترين لطمهاي به آن وارد كنند.
مردماني كه هيچگاه آبهاي چه روان و چه راكد را آلوده نميكردند، شاخههاي نهالهاي نورسيده را براي تفريح و آتش زدن، بيرحمانه نميشكستند. حيوانات اين سرزمين را به بهانههاي مختلف از جمله سير كردن شكمهايشان، آزار و اذيت نميكردندو نميكشتند، تفريحهاي مسخره نميكردند؛ اعمالي كه سالهاي اخير شاهد بروز آنها هستيم. در همه كشورهاي دنيا، مردم براي لذت بردن از ساحل درياها، مسافتهاي زيادي راه ميپيمايند، در ايران ما هم به جاي لذت بردن ازساحل زيباي دريا، بايد زبالهها را كنار زد تا راهي بسوي آب دريا باز كرد.
شايسته است توجه بيشتري به طبيعت اطرافمان بيندازيم. طبيعتي كه فقط به ما تعلق ندارد و سرمايهاي براي امروز و فرداي ماست.
شايد مشكل از برنامهريزان و محافظان طبيعتمان باشد كه طرح توزيع كيسههاي زباله به مسافران را زياد جدي نميگيرند، شايد اشكال از كمبود يا نبود سطلهاي زباله در تفرجگاهها باشد، شايد هم نبود نظارت درست بر مردم و زير ذرهبين نگرفتن كارهايشان يا جدي نگرفتن آموزشهاي زيستمحيطي به آنها اشكال كار است، اما اگر همه اين موضوعات درست باشد باز هم انگشت اتهام را بايد به سمت مردم نشانه رفت، چون اگر ملتي باور كنند كه آنها جزئي از طبيعت و طبيعت جزئي از وجود آنهاست حتي اگر سطل يا كيسهاي براي جمع كردن زبالهها نباشد يا مامور و دوربيني در كار نباشد باز هم ميدانند و باور دارند كه حفظ طبيعت چيزي جز وظيفه ذاتي يك شهروند نيست.
هزينه سالانه جمعآوري زبالهها فقط در تهران 200 ميليارد تومان است
سيزده بدر و زبالههايي كه ميسازيم
جام جم آنلاين: گفته ميشود روند تخريب طبيعت در روز 13 فروردين در برخي استانها 10 برابر ميشود. خسته و كلافه از كار يا دمغ از كش آمدنها و خميازه كشيدنهاي روزهاي بيپايان تعطيلات نوروز ميزني به دل طبيعت با بار و بنهاي شبيه به كولهبار سفر قندهار. از صبح زود ميراني و طبيعت تازه متولد شده را بو ميكشي. شر شر آب از دل كوه، كش و قوسهاي پرندهها در هوا، ميل مورچهها براي جمع كردن دانه، همه را ميبيني و بهار را به عمق جانت ميفرستي.
آفتاب هم ديگر بالا آمده است درست در ستيغ كوه، جاده هنوز خلوت است، مثل اينكه اينبار سيل جمعيت را پشتسر گذاشتهاي و از خيليها جلو افتادهاي. حالا بايد يك جاي دنج پيدا كرد؛ جايي براي خودت و خانوادهات، درست در دل دشت يا كنار رودخانه يا در بلنداي يك كوه.
جاي نشستن كه پيدا شود و از نزديك بودن شير آب و دستشويي هم كه مطمئن شوي ديگر وقت خوردن صبحانه با چاي ذغالي است. چوب خشك پيدا كردن كه شيريني امروز است، حتي اگر لازم باشد خودت با چند نفر ديگر كه زورشان بيشتر است به شاخههاي بلند درختان آويزان شوي. صداي شكستن شاخهها كه بلند شود خيالت از آتش صبحانه و ناهار هم راحت ميشود. در چشم برهمزدني صبحانه تمام ميشود. حالا بايد ظرفها را شست، بدون پودر و مايع شوينده هم كه نميشود. پس آب كفآلود ظرفها را ميريزي توي نهر آب. آن طرفتر همه دارند آجيل ميخورند و پوستش را پرت ميكنند، يكي هم به زور پوست تخمه را روي دوش مورچهاي ميگذارد و فكر ميكند دارد زحمتش را كم ميكند.
زنها حالا دست به كار براي تهيه ناهار شدهاند، خيلي زود سالاد آماده ميشود و پوست خيار و گوجه و پياز كنار آتش ريخته ميشود، دوغ و نوشابه هم كه ديگر خنك شده است و چند دهان وامانده از گرسنگي ميخواهد كه كارشان را تمام كنند. شكمها كه انباشته شد دوباره ظرفها جمع و باقيماندههاي غذا در گوشهاي تلنبار ميشود و آب كفآلود ظرفها به حلقوم آب ميرود. بعد از كمي خواب همه هوس خوردن هندوانه ميكنند و در چشم برهمزدني از آن چند هندوانه بزرگ فقط كمي پوست ميماند كه پيشنهاد ميشود براي رضاي خدا سهم كلاغهاي آن اطراف شود و زير يكي از آن درختهاي كهنسال رها شود.
حالا ديگر بازي بچهها و تاب خوردنشان بر گردن شاخهاي ستبر هم تمام شده، پس وقت رفتن است تا همه با نيرويي تازه از فردا سيصد و چند روز باقيمانده سال را زندگي كنند، مخصوصا كه برخلاف موقع آمدن حالا ديگر كولهبارها هم سبك شده است و بطريهاي سنگين و جاگير دوغ و نوشابه، كيسههاي آجيل و سبدهاي ميوه هم نقشي بر طبيعت شدهاند و راحتتر ميشود به خانه برگشت.
تقريبا بيشتر مردم ايران چنين شروع و پاياني را براي سيزدهمين روز از فروردين رقم ميزنند تا روز طبيعت تنها در حد يك شعار خلاصه شود و تخريبگر بودن مردم و بياعتناييشان به محيط زيست دستكم به خودشان ثابت شود. رها كردن زباله در طبيعت، چه رودخانه، چه كوه چه جنگل يا حتي در پاركهايي كه نام ملي را يدك ميكشند سالهاست به عادتي مشمئزكننده تبديل شده؛ عادتي كه تقريبا هيچ كسي را نگران نميكند و عمق نابودگري آن كسي را نميترساند.
نكته: تقريبا بيشتر مردم ايران چنين شروع و پاياني را براي سيزدهمين روز از فروردين رقم ميزنند تا روز طبيعت تنها در حد يك شعار خلاصه شود
آتش روشن كردن در طبيعت و خود را موظف به خاموش كردن آن ندانستن، شكستن شاخههاي جوانه زده درختان، پهن كردن بساط اقامت روي سبزههاي تازه روييده يا كندن گلهاي وحشي و گاهي كمياب دشتها و كوهها! حالا جزئي از سنت سيزدهبدر شده است تا دستكم براي ناظران داخلي دوستدار طبيعت ثابت شود ملتي كه از ديرباز با پيروي از اجداد باستاني انسان روز 13 فروردين را روز انس با طبيعت ميدانستند اكنون به دشمنان آن تبديل شدهاند.
غمانگيز است وقتي مسوولان 2 سال پيش آمار دادند كه حجم زبالههاي رها شده در طبيعت آن هم فقط در مناطق حفاظت شده تهران در روز 13 فروردين 6 تن بوده است يا وقتي مديركل حفاظت از محيط زيست استان گلستان اعلام ميكند ميزان تخريب، خسارت و آلودگي محيط زيست در اين روز حداقل 10 برابر ميشود.
حالا وقتي اين اعداد را با اين آمار كه هزينه سالانه جمعآوري زبالهها فقط در تهران 200 ميليارد تومان است جمع كنيم يعني زبالههايي كه بيشترش درست مديريت نميشود و شيرابههايش به عمق آبهاي زيرزميني نفوذ ميكند و پشتههايي زشت و پرميكروب ميسازد شايد ميزان تخريبگريمان بيشتر به چشم بيايد.
طبيعت فراموش شده
مسوولان شهرداري سال گذشته اعلام كردند: 10 هزار و 500 تن زبالهتر و خشك در روز طبيعت از سوي شهروندان توليد شده است.
اين در حالي است كه در تقويم رسمي كشور سيزده بدر روز طبيعت نامگذاري شده است، اما اگر روز چهاردهم فروردين سري به پاركها و يا فضاي سبز اطراف شهرها بزنيد متوجه ميشويد كه سيزدهم فروردين هر روزي ميتواند باشد جز طبيعت. مردمي كه از صبح از خانه بيرون آمدهاند آنقدر زباله و آشغال از خودشان در طبيعت به جا گذاشتهاند و همه جا را كثيف كردهاند كه باور كردني نيست. در سالهاي اخير انجمنهاي حمايت از محيط زيست براي رفع اين مشكل اقداماتي كردهاند اما هنوز راه به جايي نبرده اند.
ايرانيان باستان به طبيعت احترام زيادي ميگذاشتند اما افسوس كه ديگر خبري از آن همه احترام و ارزش زياد ايرانيان نسبت به طبيعت زيباي اطراف خودشان نيست. ديگر خبري ازاحترام به درختان، رودخانهها، درياها، كوهها و دشتها و حيوانات زبان بسته نيست. ايرانيان باستان، مردماني بودند كه آنقدر طبيعت را دوست ميداشتند كه حاضرنبودند كوچكترين لطمهاي به آن وارد كنند.
مردماني كه هيچگاه آبهاي چه روان و چه راكد را آلوده نميكردند، شاخههاي نهالهاي نورسيده را براي تفريح و آتش زدن، بيرحمانه نميشكستند. حيوانات اين سرزمين را به بهانههاي مختلف از جمله سير كردن شكمهايشان، آزار و اذيت نميكردندو نميكشتند، تفريحهاي مسخره نميكردند؛ اعمالي كه سالهاي اخير شاهد بروز آنها هستيم. در همه كشورهاي دنيا، مردم براي لذت بردن از ساحل درياها، مسافتهاي زيادي راه ميپيمايند، در ايران ما هم به جاي لذت بردن ازساحل زيباي دريا، بايد زبالهها را كنار زد تا راهي بسوي آب دريا باز كرد.
شايسته است توجه بيشتري به طبيعت اطرافمان بيندازيم. طبيعتي كه فقط به ما تعلق ندارد و سرمايهاي براي امروز و فرداي ماست.
شايد مشكل از برنامهريزان و محافظان طبيعتمان باشد كه طرح توزيع كيسههاي زباله به مسافران را زياد جدي نميگيرند، شايد اشكال از كمبود يا نبود سطلهاي زباله در تفرجگاهها باشد، شايد هم نبود نظارت درست بر مردم و زير ذرهبين نگرفتن كارهايشان يا جدي نگرفتن آموزشهاي زيستمحيطي به آنها اشكال كار است، اما اگر همه اين موضوعات درست باشد باز هم انگشت اتهام را بايد به سمت مردم نشانه رفت، چون اگر ملتي باور كنند كه آنها جزئي از طبيعت و طبيعت جزئي از وجود آنهاست حتي اگر سطل يا كيسهاي براي جمع كردن زبالهها نباشد يا مامور و دوربيني در كار نباشد باز هم ميدانند و باور دارند كه حفظ طبيعت چيزي جز وظيفه ذاتي يك شهروند نيست.
۲ نظر:
خدايا شكرت كه سالهايي است كه سيزدهمين روز فروردين را در منزل بوده ام و پا از درب خانه بيرون نگذاشته ام. شايد من را فردي طبيعت گريز بدانيد. ولي من درست برعكس هستم. و طبيعت را بسيار دوست دارم ولي سالهاست براي اينكه حرص نخورم در اين روز طبيعت را تحريم مي كنم.
ارادتمند
جناب امیر سر رشته داری
با تشکر از پیام شما
ارسال یک نظر