۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

"عمل بر مجاز " در مدیریت شهری

آقای عباس محمدی  که مطالبش در دیده بان کوهستان منتشر می شود و یکی از اساتید  بنده می باشند و چند سالی است بنده در حفاظت از محیط زیست کوهستان با ایشان همکاری زیادی دارم در سبز پرس مطلبی دارد که خدمت دوستان ارائه می گردد:
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

                            شرمنده رهروی که عمل بر مَجاز کرد (حافظ)
مدیران ما عادت کرده اند که وانمود کنند وضع ما خیلی خوب است؛ بر پایه این توهم، آنان بسیاری اوقات برای ما «نیاز سنجی» هایی می کنند که با واقعیت زندگی و با توان موثرمان بیگانه است. مثال ها در این زمینه بسیار زیاد است، اما در این جا فقط به یکی دو مورد که مربوط به مدیریت شهر تهران است اشاره می کنیم :
موزاییک کردن پیاده روها
آیا این شهر به این نیاز داشته که اسفالت یا موزاییک های قدیمی پیاده روهایش با موزاییک های رنگی جدید عوض شود؟ در شهری که چنان غرق در دود و روغن موتور است که خط کشی های سفید خیابان ها در کم تر از یک ماه با اسفالت سیاه هم رنگ می شود، زرد و قرمز کردن پیاده روها چه توجیهی دارد؟ واقعا امروز به نظر چه کسی می رسد که خیابان ولیعصر پس از صرف ده ها میلیارد تومان برای موزاییک کردن پیاده روها، زیباتر از سه سال پیش شده؟! آیا این بزک ها، وسمه بر ابروی کور نیست؟! آیا اگر درصدی از این پول صرف رسیدگی اصولی به وضع درختان این خیابان می شد، بیش از این موزاییک ها در زیبا سازی خیابان موثر نبود؟!
نصب صفحه های خورشیدی
کارهای "دوستدار محیط زیست" هم آن گاه که وسیله ی خودنمایی و صرف بودجه شود، به دشمن محیط زیست بدل می شود. مدتی است که شهرداری در این جا و آن جا صفحه های خورشیدی و لامپ هایی که با این صفحه ها روشن می شوند، کار می گذارد. آیا اگر برنامه ریزی شود که نورپردازی های زائد، حتی فقط آن بخش که مستقیما به خود شهرداری مربوط می شود مانند لامپ های دراز یا گرد تزیینی (که شب ها موجب آلودگی نوری می شوند و در روزها با منظر زشت خود آلودگی بصری پدید می آورند) جمع شوند، بهتر نیست؟! در واقع، اگر اول جلوی ریخت و پاش های بی کران را بگیریم و بعد به سراغ فناوری های نوین برویم اشکالی ندارد، اما در شرایط کنونی نصب صفحه های خورشیدی که غالبا همراه با نصب لامپ های اضافه ی جدید هم هست، خود به صورت غیر مستقیم عامل جدیدی است برای صرف انرژی، ریخت و پاش منابع، و آلوده سازی محیط زیست.
کاشت گیاهان اگزوتیک
تاسف آور است که در کشوری که هزاران سال پیشینه کشاورزی دارد و حدود نود سال است که در آن "مدرسه ی فلاحت" پایه گذاری شده، دانش باغبانی و مهندسی کشاورزی مان به آن جا رسیده که چه در شهر خشک تهران و چه در شهرهای مرطوب خزری، گیاهان نامانوس مانند مورد زینتی و شمشاد ژاپنی زینت بخش فضاهای شهرهایمان باشد! در سه چهار سال اخیر، به موازات نابود سازی باغ ها و پارک ها و درختان قدیمی حاشیه ی خیابان ها، کاشت گیاهان غیربومی و ناسازگار با هوای تهران گسترش یافته که نشانه ای است بر تمایل شهرداری به اجرای کارهای نمایشی. این گیاهان با هزینه ی سنگین کاشته می شوند، اما دوامی ندارند و چندان زمانی نمی گذرد که خشک می شوند. همین روزها می توان صدها بوته ی خشک شده ی شمشاد ژاپنی را در حاشیه و رمپ های بزرگ راه چمران، و درختچه های مورد زینتی خشک یا نیمه خشک را برای مثال در میدان انقلاب و خیابان منیریه دید.
تونل و بزرگ راه سازی
شهرداری در جریان افتتاح تونل توحید که با افتخار از آن به عنوان «بزرگ ترین پروژه شهری» ایران یاد می کند، آماهایی ارایه می داد که با ساخت این تونل سالانه هزاران تن آلودگی کم تر وارد هوا می شود، میلیون ها لیتر کم تر بنزین مصرف می شود، و میلیون ها ساعت از وقت شهروندان کم تر تلف می شود. این نیز نمونه ی دیگری است از پندارهای مجازی که اول فرض می گیرند ضروری است که هرچه خودرو تولید یا در تهران شماره گذاری می شود در شهر حرکت کند، و آن گاه نتیجه می گیرد که اگر برای این تعداد خودرو، تونل و بزرگ راه نباشد آن ها در راه بندان ها بنزین بیشتری مصرف می کنند و هوا هم آلوده تر می شود. در صورتی که باید برای این برنامه ریزی کنند که خودروهای کم تری مجاز و قادر به حرکت در شهر باشند تا قدر مطلق آلودگی هوا کم تر شود؛ آیا امروز شهرداری می تواند ادعا کند که هوای شهر نسبت به قبل از ساخت تونل توحید و چندین بزرگ راهی که در سه چهار سال اخیر ساخته شده اند، پاک تر شده است؟!
طرح دریاچه 350 هکتاری
هم زمان با تخریب بخش های بزرگی از جنگل های مصنوعی چیتگر و خرگوش دره در جاده سازی ها و احداث مترو، و ساخت چند هزار واحد مسکونی در حول و حوش این بوستان ها که قرار بوده نقش بازدارنده در رشد شهر تهران را داشته باشند، و در حالی که درختان این جنگل بر اثر کم آبی و شاید آلودگی هوا و بی توجهی ها از رشد باز مانده و بسیاری از آن ها هم خشک یا بیمار شده اند، شهرداری منطقه ی 22 که گواهی مدیریت زیست محیطی را هم یدک می کشد، طرحی جلوه فروشانه را برای ساخت «بزرگ ترین دریاچه ی مصنوعی خاورمیانه» و یک مجموعه ی تفریحی و تجار بزرگ در شمال بوستان چیتگر در دستور کار قرار داده است. آب این دریاچه از کجا تامین خواهد شد؟ با تبخیر بالای 3 متر در سال که در این منطقه داریم، چقدر آب هدر خواهد رفت؟ با اجرای این کونه طرح های لوکس تا چه حد سبب جذب بیشتر اهالی شهرهای دیگر به تهران که هم اینک نیز با انفجار جمعیت روبرو است، خواهیم شد؟ آیا بهتر نیست که بودجه ی سرسام آور اجرا و نگهداری این طرح صرف رسیدگی به درختان چیتگر و گسترش فضای سبز شود؟ شهرداری تهران که بنا به اظهارات خودشان و شورای شهر صدها میلیارد تومان بدهی دارد و «در آستانه ی ورشکستگی» قرار دارد (روزنامه ی جام جم 3/6/89) زیر فشار کدام لابی های ساخت و سازگرا به اجرای چنین طرحی اقدام می کند؟ آیا قرار است همچنان با زمین فروشی و تراکم فروشی و دادن امتیاز احداث رستوران و مانند آن، ادعا شود که سرمایه گذاران بخش خصوصی این طرح را اجرا خواهند کرد؟ اگر چنین است چرا مطابق قانون، احداث دریاچه و ملحقات آن به مناقصه گذاشته نشده است؟ آیا همه ی سرمایه گذاران واقعا خصوصی در جریان تصمیم گیری های شهرداری بوده اند؟
در پایان پیشنهاد می کنم که شورای شهر تهران شهرداری را مکلف به ارایه اسناد ارزیابی زیست محیطی برای طرح های بزرگ کند، و البته این ارزیابی ها برای آن که همچون دیگر ارزیابی های ایرانی بدل به بخشی از پروژه ی اصلی و یک بزک جدید نشود، کمیته خاصی با حضور اعضای کمیته محیط زیست شورا، کارشناسان دانشگاهی، کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست، اعضای سازمان های مردم نهاد، و ... در این موارد تصمیم گیری کند.



هیچ نظری موجود نیست: