۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

چهل سال در زير چتر ياد گرفتن

چه ايام عمر زود مي گذرد؟ چهل سال پيش در چنين روزي يعني  روز اول مهر ماه سال 1349 براي اولين بار راهي  مدرسه شدم . در آن ايام ؛ بر عكس امروز  در حاشيه شهرهاي كوچك و روستا ها ، چنان فقر فرهنگي حاكم بود كه درس خواندن فقط حق پسران بود و دختران از درس خواندن  محروم بودند در آن زمان از خانواده بنده كه داراي هفت فرزند بودند  به غير از  دو تا فرزند كوچك خانه  كه  هنوز مدرسه اي نشده بودند بقيه  پنج فرزند بزرگي كه بايد به مدرسه مي رفتيم  و درس مي خوانديم فقط من و برادر بزرگترم مدرسه مي رفتيم  يعني سه تا از خواهرهاي بنده كه از من بزرگتر بودند هرگز  مدرسه نرفتند و  از اين سه تا خواهر فقط يكي از آنها در بزرگ سالي از طريق نهضت سواد آموزي مختصري خواندن و نوشتن ياد گرفت. در آن زمان به علت اينكه شناخت از مدرسه براي  دانش آموزان  سال اولي خيلي كم بود و شايد اصلا" پيش از رفتن مدرسه هيچ شناختي از مدرسه وجود نداشت لذا اولين روزهاي مدرسه براي كلاس اوليه بسيار سخت بود مخصوصا" اگر معلم كلاس اول بد اخلاق و اخمو بود كه ديگر تحمل مدرسه بسيار مشكل مي شد . ولي خوشبختانه   امروزه كودكي كه مي خواهد به كلاس اول برود پيش از ورودش به كلاس اول از طريق مهد هاي كودك و كلاسهاي پيش دبستاني و كلاسهاي مختلف آموزشي و  تبليغات تلويزيوني و غيره تحت آموزش قرار مي گيرد و روز اول دبستان برايش هيچ سختي ندارد. از گذشته نه چندان دور مدرسه نرفتن دختران سخن گفتم ولي چند روز پيش كه براي ثبت نام  خواهرزاده ام  به دانشگاه پيام نور گلپايگان رفتم تعداد دختران دانشجو در اين دانشگاه به قدري زياد بود كه بنده فكر كردم كه دانشگاه پيام نور گلپايگان  فقط مخصوص دختران مي باشد كه پس از  تحقيق فهميدم تعداد دانشجويان دختر در چند سال اخير  بسيار بيشتر از پسران مي باشد  .

هیچ نظری موجود نیست: